لذت موسیقی اصیل ایرانی را با اشتیاق دل پذیرا باشید

داریوش پیرنیاکان کنسرت با گروه شهنازی
تاریخ : پنج شنبه 28 مهر 1390

 


كنسرت پيرنياكان با گروه شهنازي

داريوش پيرنياكان آهنگساز و استاد دانشگاه از برگزاري كنسرتي با گروه شهنازي خبرداد. اين نوازنده تار و سه‌تار  گفت: هم‌اكنون در حال تمرين با گروه شهنازي هستيم و در نظر داريم كنسرت‌مان را بعد از ماه‌هاي محرم و صفر در تالار وحدت تهران به روي صحنه ببريم. وي افزود: همه قطعات اين كنسرت از ساخته‌هاي خودم است كه در دو بخش دشتي و ماهور احتمالاً در هفته آخر بهمن يا هفته اول اسفند برگزار مي‌شود. اين پژوهشگر با بيان اينكه به احتمال زياد در تالار وحدت كنسرت خواهند داشت خاطرنشان كرد: خوانندگي كنسرت گروه شهنازي را حميدرضا نوربخش به عهده دارد كه اشعاري از حافظ، سعدي و برخي از شاعران معاصر كشورمان را خواهد خواند.

 

 



:: موضوعات مرتبط: داریوش پیرنیاکان، خبرنامه، ،

شهرام میرجلالی, جمشید عندلیبی, مهرداد اعرابی فرد – سه نوا
تاریخ : پنج شنبه 28 مهر 1390

 

 

 

در عشق تو عقل سرنگون گشت    جان نیز خلاصه‌ی جنون گشت
خود حال دلم چگونه گویم    کان کار به جان رسیده چون گشت
بر خاک درت به زاری زار    از بس که به خون بگشت خون گشت
خون دل ماست یا دل ماست    خونی که ز دیده‌ها برون گشت
درمان چه طلب کنم که عشقت    ما را سوی درد رهنمون گشت
آن مرغ که بود زیرکش نام    در دام بلای تو زبون گشت
لختی پر و بال زد به آخر    از پای فتاد و سرنگون گشت
تا دور شدم من از در تو    از ناله دلم چو ارغنون گشت
تا قوت عشق تو بدیدم    سرگشتگیم بسی فزون گشت
تا درد تو را خرید عطار    قد الفش بسان نون گشت
عطار که بود کشته‌ی تو    دریاب که کشته‌تر کنون گشت
 

دانلود در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: شهرام میر جلالی، جمشید عندلیبی، ،

ادامه مطلب
فرهاد فخرالدینی
تاریخ : پنج شنبه 28 مهر 1390

 

فخرالديني بعد از دو سال به روي صحنه رفت

 

ارکستر موسيقي مهرنوازان به رهبري فرهاد فخرالديني شب گذشته اولين کنسرت خود را به خوانندگي سالار عقيلي و تکنوازي تار کيوان ساکت برگزار کرد. در اين کنسرت که سه شنبه شب در سالن ميلاد نمايشگاه تهران برگزار شد،  ارکستر موسيقي مهرنوازان با تشويق هاي مردم به روي سن آمد و به رهبري فخرالديني و خوانندگي سالار عقيلي در بخش اول قطعاتي چون «شورآفرين» از ساخته هاي علي اکبر قرباني، «آتش عشق» با ملودي از فريدون حافظي، شعر اسماعيل فرزانه و ارکستراسيون شهرام توکلي ،«بادبان کاغذي» از ساخته هاي محسن حسيني با شعري از بيژن ارژن و قطعه «باشباهنگ» از ساخته هاي مازيار حيدري با شعري از فريدون مشيري، «افسوس» از ساخته هاي کيوان ساکت با دکلمه سعيد حجت پناه،  «راپسودي چهارگاه» از ساخته هاي کيوان ساکت با تک نوازي تار اين هنرمند،  «شب» از منصور نريمان با شعري از محمد سعيد ميرزايي و ارکستراسيون شهرام توکلي و «خوشه چين» از ساخته هاي روح الله خالقي با شعر کريم فکور و ارکستراسيون شهرام توکلي، «دختر کولي» با ملودي عباس شاپوري و شعر معيني کرمانشاهي و ارکستراسيون شهرام توکلي اجرا شد. با استراحتي کوتاه ارکستر قطعه «حالا چرا» از ساخته هاي روح الله خالقي با شعري از شهريار و ارکستراسيون فرهاد فخرالديني،«دگر چه خواهي» از ساخته هاي حبيب الله بديعي با شعري از نواب صفا و ارکستراسيون شهرام توکلي و... اجرا کردند.



:: موضوعات مرتبط: خبرنامه، ،

محمد رضا درویشی-نقد وضعیت هنری کشور
تاریخ : پنج شنبه 28 مهر 1390

 

 وضع معاش هنرمندان اصلا خوب نيست 

 

محمد رضا درویشی:امروز هيچ خانواده اي بچه هاي خود را براي موسيقي به کلاس هاي خصوصي نمي برد. هر خانواده اي ترجيح مي دهند ابتدا مايحتاج زندگي خود را برطرف کند تا به خوراک فرهنگي افراد خانواده بپرداز

 

محمدرضا درويشي، يکي از دلايلي که موجب مي شود عصر طلايي در موسيقي ما بار ديگر تکرار نشود را استفاده از تمام ظرفيت هاي رديف در موسيقي عنوان کرد. اين آهنگساز و پژوهشگر موسيقي گفت: هر نوع موسيقي يک ظرفيتي دارد. موسيقي سنتي ايران هم يک ظرفيتي دارد که از اين ظرفيت و از توان رديف هاي آن به اشکال مختلف استفاده شده است. يعني از رديف نوازي تا شيوه هاي استفاده  از رديف و گروه نوازي به حد کامل و تمام استفاده شده است.  درويشي گفت: رديف امروز به عنوان درس و يک پشتوانه فرهنگي قابل استناد است ولي به درد اينکه روي صحنه اجرا شود، نمي خورد. رديف امروز از حوصله مردم خارج است و جذابيتي براي آنها ندارد.  اين آهنگساز خاطرنشان کرد: ما به افرادي مانند آقاي کياني به عنوان حافظان رديف احتياج داريم چون نقش مهمي دارند. نقش اين افراد کمتر از يک آهنگساز نيست چراکه وظيفه حفظ و نگهداري از رديف را به دوش مي کشند که براي ما قابل احترام هستند.  درويشي با تاکيد بر اين موضوع که بايد وارد فضاي جديد شويم، گفت: دهه هاي 60 و 70 مصادف با پايان تلاش هاي موسيقي سنتي بود که تمام شد. حتي موسيقي اين دوران مخصوص زمان خود بوده است و ما ديگر نمي توانيم موسيقي هاي گذشته را گوش کنيم چون از توان ما خارج است. به همين دليل ما امروز از آن نوع موسيقي فاصله گرفته ايم.  درويشي در پاسخ به اين پرسش که چرا خلاقيت از بخش آهنگسازي موسيقي ملي رخت بسته است، گفت: ما بايد دنبال يک نگاه نو در موسيقي باشيم اما نگاه نو احتياج به حداقل شرايط دارد. مثلا من موسيقي مي نويسم اما نمي توانم اين موسيقي را جايي ضبط کنم پس ناچار هستم که به جاي ضبط موسيقي کتاب دايره المعارف سازها را بنويسم.  وي ادامه داد: 

 

باقی در ادامه مطلب

 



:: موضوعات مرتبط: محمد رضا درویشی، ،

ادامه مطلب
بنان-می ناب
تاریخ : چهار شنبه 27 مهر 1390

                          


 
ديشب به سيل اشک ره خواب مي‌زدم
 
جامي به ياد گوشه محراب مي‌زدم
 
ابروي يار در نظر و خرقه سوخته
 
بازش ز طره تو به مضراب مي‌زدم
 
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
 
وز دور بوسه بر رخ مهتاب مي‌زدم
 
روي نگار در نظرم جلوه مي‌نمود
 
فالي به چشم و گوش در اين باب مي‌زدم
 
چشمم به روي ساقي و گوشم به قول چنگ
 
بر کارگاه ديده بي‌خواب مي‌زدم
 
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم
 
مي‌گفتم اين سرود و مي ناب مي‌زدم
 
ساقي به صوت اين غزلم کاسه مي‌گرفت
 
بر نام عمر و دولت احباب مي‌زدم
 
خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
 
بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم
 

 

 

دانلود در ادامه مطلب

 



:: موضوعات مرتبط: غلامحسین بنان(زنده یاد)، ،

ادامه مطلب
همایون شجریان - شب جدایی
تاریخ : چهار شنبه 27 مهر 1390

 

چه رفته است كه امشب سحر نمي آيد ؟            شب فراق به پا يا ن مگر نمي آيد ؟

جما ل يو سف گل چشم تیره روشن كرد
             ولي زگمشده ی من خبر نمي آ يد

شد م به ياد تو خاموش ، آن چنان كه دگر
            فغان هم از دل سنگم به در نمي آيد

تو را بجز به تو نسبت نمي توانم كرد
                    كه در تصور ازاين خوب تر نمي آيد

طريق عقل بود ترك عاشقي دانم
                        ولي زدست من اين كار بر نمي آيد

به سر رسيد مرا دور زندگاني و باز
                        بلاي محنت هجران به سر نمي آ يد

منال بلبل مسكين به دام غم زين بيش
                كه نا له در دل گل كارگر نمي آيد

زباده فصل گلم تو به مي دهد زاهد
                    ولي زدست من اين كار برنمي آيد

دو روز نو بت صحبت عزيز دار رهي
                      كه هر كه رفت از اين ره دگر نمي آيد

 

دانلود در ادامه مطلب




:: موضوعات مرتبط: همایون شجریان، ،

ادامه مطلب
استاد محمد رضا لطفی در گفتگو با روزنامه مردم سالاری
تاریخ : چهار شنبه 27 مهر 1390

 

کار مشترک با شجريان و عليزاده

استاد محمد رضا لطفی:آقاي عليزاده مي گويند آرزومنديم که آقاي لطفي هم با ما باشد. يک ماه گذشت و باز هم در مصاحبه جديدش همين را مي گويد و يک هفته از آن هم مي گذرد. يک تماس گرفتن که کاري ندارد

 

 

 

از قديمي ترين و با اصالت ترين گروه هاي موسيقي ايراني، مي توان شيدا و عارف را نام برد که اين دو گروه زمينه ساز تشکيل چاووش بودند. به هم پيوستن آن دو گروه و تبديل آن به چاووش، به نوعي يک دوران تاريخ ساز را رقم زد که سرمنشا توليد آثار تازه موسيقي و شناخته شدن موسيقيدان ها و نوازنده هاي جوان و پويا قرار گرفت.
استاد محمدرضا لطفي، پايه گذار شيدا و يکي از سرپرستان و هنرمندان تاثيرگذار و پرکار چاووش بوده است. در حالي که چاووش مدتي پس از به وجود آمدنش به تاريخ پيوست ولي هنوز هم تاثيرات تاريخي خود را دارد و طرف گرانبهايي به واسطه خلاقيت ها و تلاش هاي لطفي، عليزاده و مشکاتيان طرف گرانبهايي بربسته. مي خواهم بگويم اگرچه عمر فعاليت چاووش ديري نپاييد اما استاد لطفي هنوز هم بار رهبري شيدا را به دوش مي کشد.
زندگي هنري وي در اين چند دهه فعاليت، يکنواخت نبوده و فرازونشيب هايي داشته.  دردهايي متحمل شده، ياراني چون فرهنگفر و مشکاتيان را از دست داده، مدتي را در غرب گذرانده، بال در بال سايه پريده و گاهي حرف هايش را با جوانان گفته.
در صحبت هاي وي تعبير مفهومي زيبايي از "آن" را مي توان درک کرد. در صورتي تعريفي از "آن" ندارد چراکه اصلا تعريف شدني نيست. حال قابل درکي است که بايد درکش کرد. او تحليلي از وضعيت موسيقي در هر دوران دارد و در اين بين از اشاره وار سري به خاطراتش هم مي زند. هنوز هم از رفاقتش با استاد عليزاده و شجريان مي گويد اميد آن دارد که مثل گذشته مدام آن ها را ببيند و بنشينند و با هم همفکري کنند.


معيارها و اختصاصات خلاقانه آن موسيقي را که در چاووش توليد مي شد در چه مي بينيد؟
خلق هنري تنها مسئله قائم به ذات هنرمند نيست. اگرچه ذات هنرمند که دربرگيرنده انديشه، احساس، فن و شناخت او است، مجموعه فردي او را مي سازد. ولي بخش بيروني عبارت از شناخت طبيعت و انسان هاست. براي پاسخ به اين سوال بايد ذات هنري هنرمندان گروه شيدا و عارف که زمينه ساز ايجاد چاووش بودند و مخصوصا افراد خلاق اين مجموعه را در نظر گرفت. چراکه همه افراد يک مجموعه خلاقيت ندارند و بعضي ها بيشتر مجري اند تا هنرمند. آن چند نفري که خلاق بودند، زمينه عيني آن موسيقي را فراهم کردند. به تجربه قبل از انقلاب، در چاووش سه نفرخلاقيت داشتند: آقاي مشکاتيان، عليزاده و خود من. اين سه نفر، موتور حرکت خلاقيت و پيش برنده چاووش بودند که هنرمندان چاووش تلقي مي شوند. وقتي مي گوييم هنرمند، يعني کسي که خلاقيت دارد. نمي شود بگوييم که هنرمندي خلاقيت ندارد. به عنوان مثال نوازنده هاي ارکستر سمفونيک برلين همگي خلاقيت ندارند. آن ها نوازنده هاي توانمند و پر احساسي هستند که احساس هنرمند را بازگو و دوباره سازي مي کنند. در واقع آنها مجريان يک گروه هستند. در چاووش نيز به همين گونه، تعدادي افراد خلاق و تعدادي ديگر مجري آثار بودند. پس اساس اين سوال برمي گردد به اين سه نفر که خالق آثار هستند.
پس به شخصيت هنري برمي گردد؟
برمي گردد به ذات هنري و اينکه چگونه زندگي کرده و انديشيده و چه نگاهي به جامعه و هستي دارد. در چاووش چون همه ما اختلاف سني چنداني نداشتيم و در يک بستر بزرگ شديم و استادان مشترک داشتيم، بيانمان از يک جوهره خاص برخوردار بود و روي يکديگر تاثير مي گذاشتيم. اين تاثير گذاري در يک فضاي فرهنگي درست که حسادت در آن نيست و در عوض رفاقت وجود دارد، ايجاد مي شود. اين سه نفر ذاتا هنرمند بودند و با تلاش خودشان آن را بارور کردند. نيز ذات هنري به مسائل اجتماعي و مردم وابسته است. هنرمند بايد براي مردم ارزش و احترام قائل باشد. هنر به مردم کمک مي کند که روي زمين عبث راه نروند.


از فاصله زماني چاووش تا کارهاي آخرتان ساليان سال شاهد آن بوديم که در آثار شما فقط بداهه نوازي با يک يا دو ساز وجود داشت. دليلش چه بود که کارهاي ارکسترال انجام نمي داديد؟ آيا از آن پرهيز مي کرديد؟
همه اين ها مثل يک زنجير به هم پيوسته به پيش از انقلاب برمي گردد. آن زمان کار ارکستري زياد بود. ارکستر سمفونيک کارهاي ارزنده اي مي کرد. ارکستر مجلسي، راديو تلويزيون، ارکستر وزارت فرهنگ و هنر و حتي ارکستر گل ها وجود داشت و سازهاي غربي دچار اشکال نبودند. سازهاي ايراني مهجور و پس زده بودند و مشکل داشتند. به همين خاطر جامعه و جوانان در پي يادگيري سازهاي ايراني نبودند. در سال 51 چند نفر از دانشجويان هنرهاي زيبا که از دوستانم بودند را به نوعي تشويق کردم که ساز ايراني ياد بگيرند و خود من هفته اي يک روز رايگان به آنها درس مي دادم. در تهران سه ميليون نفري، کساني که به دنبال کمانچه و ني وسه تار بودند، اصلا معلم موسيقي ايراني نداشتند. در کلاس هاي موسيقي روي تابلوها اسم گيتار و پيانو و ديگر سازهاي اروپايي و حتي سيتار را که آقاي مهرپويا آورده بود مي نوشتند و انتهاي تابلو کوچک نوشته مي شد: تار و سه تار. اگر کسي هم مي رفت ياد بگيرد معلم نداشتند. بنده پنج کلاس موسيقي را رفتم اما هيچکدام معلم تار نداشتند. ابتدا براي يادگيري يکي دو جلسه پيش اقاي اعراني که ترومپتيست ارکستر پاپ هنري وزارت فرهنگ و هنر سابق بود رفتم. ايشان گفت شما مي تواني نت ها را بزني و من بگويم درست است يا غلط. بيش از يکي دو جلسه هم نرفتم. در چنين شرايطي وقتي يک موسيقيدان تحليلي نسبت به وضع مملکتي دارد، مي فهمد فلوت، آبوا، کنترباس و همه سازهاي ارکستر سمفونيک هست، اما سازهاي ايراني وضع خوبي ندارند. حتي معلم آواز ايراني خوبي نداشتيم و من آگاهانه بر حمايت از سازهاي ايراني پافشاري کردم. همان موقع سه بار مي خواستم گروه شيدا را تشکيل دهم اما نوازنده پيدا نمي کردم. آقاي حسين ميرخاني استاد خط که کمانچه مي نواخت و شاگر رضا محجوبي و اسماعيل زاده بود، فاميل اش که خياط بود و کمانچه مي زد را به من معرفي کرد. من خيلي خوشحال شدم که يک نفر پيدا شده کمانچه مي زند. اما فرهنگ و برخوردش با موسيقي، با ما که جوان بوديم و دانشگاهي، جور در نميآمد. من مجبور بودم خودم نوازنده تربيت کنم. بچه هاي آقاي کامکار سازهاي ايراني نمي زدند. البته غير از پشنگ که سنتور مي زد. من کمانچه خودم که کار نريمان بود را از تهران بردم سنندج دادم به اردشير و به او ياد دادم که چطور آرشه بکشد و بنوازد. پدرش تا مدت ها با من دعوا مي کرد که چرا به او کمانچه داده ام چراکه  تا آن موقع ويولن مي زد. گفتم موسيقي ايراني هم نياز دارد کساني ساز ايراني بزنند. با ارژنگ هم به کمک آقاي فرهنگفر کار کرديم تا نوازنده خوب ضرب شد. براي بيژن هم از مغازه دلشاد رباب خريدم و به او دادم. آقاي منتظري هم ويولن مي زد و کمانچه بهش دادم. بچه هاي گروه شيدا با توجه به سن و سالشان به نوعي شاگردان من بودند. بعضي ها هم دانشجوي من در دانشکده بودند. رديف نوازي در گروه شيدا اجباري بود. آقاي فيروزي و عندليبي به خانه من ميآمدند و رديف ميرزا عبدالله کار مي کرديم. با آقاي درخشاني هم يک دوره کتاب هاي وزيري را زدم. آن وقت ها تنها يک ارکستر سازهاي ايراني در راديو تلويزيون به نام ارکستر درويش وجود داشت. استاد من، آقاي صالحي يک روز مرا دعوت کرد تا آن ارکستر را ببينم. وقتي آن را ديدم گريه ام گرفت. در يک اتاق نمور و بدون نور در ته راديو، در عرق ريزان تابستان تمرين مي کردند. همه آن افراد غير از آقاي ناهيد بالاي شصت سال بودند. ديدم همانجا آقاي زرين پنجه برايشان نت نوشت تا بنوازند و همه هم خارج مي زدند. اين تنها گروه سازهاي ايراني بود و آخرين نسل بودند و جانشيني نداشتند. در جشن هنر هم دو سه نوازنده بودند که برنامه اجرا مي کردند. تعدادي مثل آقاي پايور و حسين تهراني با فرهنگ و هنر کار مي کردند. آن زمان آقاي برومند استاد من، آقاي بهاري، بيگجه خاني، فروتن و هرمزي را معرفي کرد. براي ما نيز اولين چراغ را آقاي برومند و دکتر صفوت روشن کردند. ما اولين گروه جواني بوديم که در خدمت آقاي برومند، در مرکز حفظ و اشاعه گرد ايشان جمع شديم. در آن فضا بعضي ها هم بودند که من به آنها مي گويم کارمندهاي دولتي موسيقي. امروزه هم از آن ها داريم و خيلي از افراد اهل موسيقي کارمند هستند و حقوق مي گيرند. کاري ندارند چه کسي، چه مي سازد. هرکه، هرچه ساخت را بايد بزنند وگرنه حقوقشان را نمي دهند. از کارمند دولت هم هنرمند در نميآيد. من مي توانم بگويم من به ضرورت و به خاطر عدم حرمت موسيقي با سازهاي ايراني به امر موسيقي ايراني پرداختم اما کار ارکستري هم به موازات انجام داده ام مانند قاصد روزان ابري، داروک (نيما).


 

به ادامه مطلب بروید

 

 



:: موضوعات مرتبط: محمد رضا لطفی، ،

ادامه مطلب
استاد فرهنگ شریف
تاریخ : سه شنبه 26 مهر 1390

 

  در سرزمين حافظ و سعدي موسيقي سخيف يکه تازي مي کند 

 

استاد فرهنگ شريف از هجوم موسيقي بدون هويت به مرزهاي فرهنگي کشور ابراز نگراني کرد و گفت: قبل از انقلاب درکنار موسيقي کاباره اي که بعضي از خوانندگان و نوازندگان آن زمان در چنين مکان هايي فعاليت مي کردند، رسانه ها از موسيقي اصيل حمايت مي کردند و از رواج اين موسيقي ابا مي کردند.
شريف با تاکيد بر وجود سلايق مختلف در هر دوره گفت: به اعتقاد من، آن زمان بعضي از افراد به نوعي به موسيقي روحوضي احتياج داشتند و براي آنها هم خوراکي در حد سليقه شان تعريف مي شد. البته درکنار چنين قشري که متاسفانه تعدادشان کم هم نبود، قشر ديگري بودند که موسيقي اصيل را دنبال مي کردند و آن زمان هم از موسيقي مبتذل دوري مي کنند. براي اين نوع سليقه هم در جامعه; موسيقي در شان آنها توليد مي شد. اين هنرمند در ادامه با اشاره به برنامه هايي چون گلها و ارکستر راديو و تلويزيون گفت: وجود برنامه هايي چون گلها، ارکستر راديو و تلويزيون و دهها ارکستر ديگر; نشان از توجه مردم به موسيقي داشت. شريف با تاکيد بر اين موضوع که درحال حاضر هم مردم علاقمند به موسيقي هستند اما خواسته هاي آنها با موسيقي درجه پنج جواب داده مي شود، خاطرنشان کرد: در شرايطي که اوضاع اقتصادي مردم مساعد نيست
.......

 

باقی در ادامه مطلب

 



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ شریف، ،

ادامه مطلب
مسعود شعاری و محمد محسن زاده - کاروان صبا
تاریخ : سه شنبه 26 مهر 1390

 


ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی

                                             چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودی
                                                چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
                                               که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی

تو به صد نغمه، زبان بودی و دلها هم گوش
                                      چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
                                                  نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از توست
                                                  تو هم آمیخته با خون سیاووش شدی

دوش در خواب شبانگاه تو را میدیدم

                                          وای بر من که تو هم خواب شب دوش شدی

 

 

بیوگرافی و دانلود در ادامه مطلب

 




:: موضوعات مرتبط: مسعود شعاری، ،

ادامه مطلب
محمد رضا لطفی‌ و احمد مستنبط - شبروان
تاریخ : سه شنبه 26 مهر 1390

                                       


 


بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من   تویی تویی گلزار من گلزار من بگو بگو اسرار من اسرار من
بیا بیا درویش من درویش من مرو مرو از پیش من از پیش من   تویی تویی هم کیش من هم کیش من تویی تویی هم خویش من هم خویش من
هر جا روم با من روی با من روی هر منزلی محرم شوی محرم شوی   روز و شبم مونس تویی مونس تویی دام مرا خوش آهوی خوش آهوی
ای شمع من بس روشنی بس روشنی در خانه‌ام چون روزنی چون روزنی   تیر بلا چون دررسد چون دررسد هم اسپری هم جوشنی هم جوشنی
صبر مرا برهم زدی برهم زدی عقل مرا رهزن شدی رهزن شدی   دل را کجا پنهان کنم در دلبری تو بی‌حدی تو بی‌حدی
ای فخر من سلطان من سلطان من فرمان ده و خاقان من خاقان من   چون سوی من میلی کنی میلی کنی روشن شود چشمان من چشمان من
هر جا تویی جنت بود جنت بود هر جا روی رحمت بود رحمت بود   چون سایه‌ها در چاشتگه فتح و ظفر پیشت دود پیشت دود
فضل خدا همراه تو همراه تو امن و امان خرگاه تو خرگاه تو   بخشایش و حفظ خدا حفظ خدا پیوسته در درگاه تو درگاه تو

 

بداهه خوانی و بداهه نوازی مرکب از استاد

 

دانلود در ادامه مطلب

 



:: موضوعات مرتبط: محمد رضا لطفی، ،

ادامه مطلب


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.



 



360 رنگ
شرح غزلهای حافظ
صفحه اصلی
آرشیو مطالب
عناوین مطالب

ابزار هدایت به بالای صفحه